در ابتدا معرفی مختصری از خودتان بیان نمایید تا مصاحبه را شروع کنیم.
من چپریان هستم؛ تقریباً همه خانواده من در آژانس کار میکردند .پدرم، اقوام پدریم، خاله و … همه آژانسی بودند. من هم از بچگی عاشق محیط آژانس یا هتل بودم، مخصوصاً کار در هتل. طوریکه در تابستان از همان زمان نوجوانی ترجیح میدادم به جای رفتن به کلاسهای مختلف با پدرم سرکار بروم و یا با خالهام در محیط آژانس باشم. بعد از این که دیپلم گرفتم مستقیم سرکار رفتم. به عقیده پدرم دانشگاههای ایران (جدا از دانشگاههای سراسری که من قبول نشدم) بار علمی برای ما نداشتند و نظرشان این بود که من وارد کار بشوم و در کنار کار، در آینده درسم را هم بخوانم.
من دورههای مرکز آموزش هما را رفتم مثل گابریل، بیسیک آمادئوس که دوره های تیکت هستند. درحین آموزش، کاراموزی را در آژانس تندر که پدرم مشغول بودن، میگذراندم و از آقای ناصر مرادی هم تشکر می کنم که این اجازه رو به بنده میدادند. پدرم چون خودشان بند ب کار میکردند و از مشکلات و سختیهای بند ب اطلاع داشتند ترجیح میدادند که من بند الف کار کنم.
خالهام هم مدیر فنی الف بود، خیلی خوب میتوانست به من کمک کند. من شروع کردم و دورهها را رفتم ولی از وقتی وارد اولین آژانس برای کار شدم متوجه شدم که به تور بیشتر علاقه دارم، چون الف یک محیط محدودی بود، جوری بود که سیستم یا پرواز را نشان میدهد یا جا میدهد یا جا نمیدهد ولی بند ب بود که تکاپو داشت. باید دنبال پرواز و هتل میرفتیم. اولین جایی که رفتم، به دروغ گفتم که تور کار کردم و اصلاً از من تست نگرفتند و گفتند بنشین کانتر تور داخلی و من به کانترهای کناری نگاه میکردم تا ببینم چه کار میکنند و من هم همان کار را میکردم.
ابتدا در کدام آژانس هواپیمایی کارتان را شروع کردید؟
آژانس معروفی نبود آن زمان، پانیذ پرواز، اواخر سال ۸۵ که آنجا با خانم شبنم والی آشنا شدم و تنها کسی بودند که سعی کردند بهم مسائل مهم و اساسی را بگویند. البته یکی دو روز بیشتر نبود ولی واقعاً مفید بود و بعد از آن استارت کارم را در بخش تور زدم. ایشان مدت کمی برای من وقت گذاشت ولی در همان زمان کم خیلی چیزها را به من یاد دادند.
در آنجا لو رفتم. گویا کانتر کناری فهمید و به مدیرم گفت. از من سوال پرسیدند و دیدند که نه، بلد نیستم. مدارک دوره رفتنم بود ولی من دوره قطار و تیکت رفتم بهم گفتند یا تیکت کار کن یا ما نیاز به یک نفر داریم که به تور مسلط باشد. از آنجا بیرون آمدم و به آژانس ارمیترا رفتم. سال ۸۶ اگر اشتباه نکم. یعنی حدود یک سال بعدش.
در ارمیترا منشی میخواستند ولی روند کارش به این صورت بود که اول به عنوان منشی نیرو میگرفت بعد میبرد قسمت تور، بعد تیکت، تیکت خارجی و …. . که پدرم گفتند برو و بعد از اینجا میروی تور.
اگر میخواستند به ترتیب پیش بروند اول باید در بخش تیکت مشغول می شدند بعد تور؟ (از آنجایی که تور سخت تر است)
نه چون پرواز چارتر بود، چارتر اون زمان محدودتر بود نسبت به الان آنقدر تقاضا زیاد نبود.
ولی من آژانسهای هواپیمایی خوبی رفتم بعد از ارمیترا. ولی واقعا ۵-۴ سال اول اذیت شدم چون در هیچ آژانس هواپیمایی به من کار یاد نمیدادند. هیچکس در آژانسها فکر نمیکنم الان هم اینطور باشد که از ایبل بیکر(Able Baker) یاد بدهد و یا بگویید که تفاوت چارتر و سیستم چیست. من اینها را یادداشت میکردم. مثلاً میگفتند دبل من یواشکی یادداشت میکردم، بعد که خانه میرفتم از پدرم یا خالم میپرسیدم که دبل چیست. درحالیکه من اصلاً کارمند تور بودم، یعنی یک ماه و نیم منشی بودم و بعد رفتم و کارمند تور شدم. طوری بود که وقتی میرفتم خانه تازه اینها را میپرسیدم و به پدرم میگفتم این را به من یاد میدهی، یا این چگونه است؟ حتی یکی دو بار شد که جزوه مرا پاره کردند و گفتند که احتیاجی به این کارها نیست. ما خودمان اگر صلاح بدانیم خودمان به شما یاد میدهیم. یعنی هنوز هم محیط آژانس هواپیمایی همینطور است. هنوز هم کسی که اول کار برود و مخصوصاً اگر سنش کم باشد فقط بهش میگویند این را تایپ کن، این را کپی کن و … . ولی بهش اجازه کار یا یادگیری نمیدهند.
چه کسی جزوهی شما را پاره کرد؟ همکارتان؟
بله، سوپرایزرمان یا همکاران قدیمیتر که آنها بهشان میگفتند و پاره میکردند. من هنوز دفترم هست.
و اصلاً به من کار یاد نمیدادند و میگفتند اگر به مدیر بگویی ما میگوییم دروغ است و همین هم شد. من به مدیر گفتم و آنها منکر شدند. گفتم که اینها به من کار یاد نمیدهند، من آمدهام که اینجا کارمند باشم و مدیر میگفت کارمندی که ۸-۷ سال اینجاست به من دروغ نمیگوید و حرف آنها را باور میکرد. من واقعاً یک سال اول زجر کشیدم و هنوز دفتر پاره شدهام را به عنوان یادگاری دارم. بعد از آن هم هر محیطی که رفتم همینطور بود حتی آژانسهای هواپیمایی خیلی بزرگی بودند که به عنوان تیکتر رفتم. دو ماه و نیم آنجا به عنوان منشی بودم، حتی یک مسافر هم به خط من وصل نکردند و مسافر حضوری هم برای من نفرستادند. من هم سنم کم بود (۱۹-۱۸) ساله بودم و فقط گریه میکردم. از سال ۸۵ که شروع کردم تا سال ۸۹ انگار که هیچ کاری بلد نبودم. پدرم لیدر هستند، لیدر نمیتواند پکیج ببندد، صدور پرواز چارتر را بلد نیست، ولی تا جاییکه میتوانست به من کمک میکرد. چون پدرم و اقوام همه بند الف بودند میگفتند اگر تیکت میخواهی ما یاد میدهیم ولی تور نه. ولی از سال ۸۹ آژانس سفینه پرواز نگین رفتم که تازه آژانس را تحویل گرفته بودند، فقط خودم بودم و مدیرعامل. مدیرم هم توقع داشت وقتی اسم آژانسهای بزرگ را در رزومهام میاورم باید کار بلد باشم و از همان ابتدا همه چیز را به دست من سپرد و خودشان چون تازه آژانس هواپیمایی را تحویل گرفته بودند بیشتر به دنبال کارهای اداری بودند و در آژانس کمتر حضور داشتند.
کار در محیط آژنس هواپیمایی آن هم در دههی گذشته یکم سختتر از سایر شرکتها و شغلها بود. کانترها اخلاقهای خاصی داشتند. شاید بشود اسمش را حسادت گذاشت. البته فقط مختص من نبود. حتی پدرم هم میگفت اوایل کارش (حدود ۳۰سال پیش) همکارانش بلیطهایش را پاره میکردنند و یا دور میریختند که در کارش خراب کاری کنند.
بیشتر کارمندان آژانس مسافرتی خانم هستند؟
بله، محیط خانمانهای هست. من در محیط تور که بودم اصلاً به من کار یاد نمیدادند. مثلاً فقط میشنیدم پرواز چارتری و اصلاً نمیدانستم پرواز چارتری چیست. در یکی از آژانسهایی که بودم، سوپروایزر گفت کپی پاسپورت تمام مسافران را از سال ۱۳۵۰ (فکر کنید چه تعداد مسافر میشدند) به ترتیب A B C اول اسمشان بچین و یک ماه به من زمان داد و من زودتر از یک ماه انجام دادم. که البته چون زودتر ازیک ماه انجام دادم لج کرد و همه را به هم ریخت و گفت از اول بچین!!!
ولی در سفینه پرواز نگین خودم بودمو خودم. اولین بار میخواستم که تور بندرعباس بفروشم (اولین توری که فروختم) زمینی بود، بلیط قطارش را صادر کردم و هتل را زنگ زدم و از پدرم پرسیدم که چطور بگیرم و گفت یک برگه درخواستی باید در شرکت باشد، بگرد و پیدا کن و با رزرواسیون هماهنگ کن و… . بالاخره هتل هم گرفتم. اما قبلش میخواستم زنگ بزنم به یک آژانس دیگر و تور را کامل بخرم که مدیرعاملم عصبانی شد و گفت این چه کاریست و پکیج را خودت باید ببندی. از همان سال ۸۹ من کار را یاد گرفتم و با علاقه پیش رفتم، چه داخلی و چه خارجی. در سفینه پرواز مدیر عاملم (آقای توکلی) کم سن و سال بودند و برای کار خیلی شوق داشتند. ما قطار چاتر برمیداشتیم، هتل گارانتی برمیداشتیم، جوری شد که نوروز ۹۱ شاید تا ۲ صبح چند روز در آژانس میماندم. خیلی سرمان شلوغ شده بود.
تا ۴ سال سفینه پرواز بودم، بعد از آن هر جاییکه رفتم چون کار بلد بودم دیگر زیر بار حرف زور نمیرفتم.
پس سفینه پرواز خیلی برای شما خوب شد؟ چون خیلی به شما اعتماد به نفس داد، برعکس جاهای دیگر گفت مسئولیت و اختیار کار با خودتان.
بله، در ضمن سفینه پرواز به من حقوق ثابت نمیداد (در حد ۲۰۰ هزار تومان که خیلی مبلغ کمی بود) و به من پورسانتی حقوق میدادند که پورسانتم ۵ درصد از سود کل بخش تور بود. آقای توکلی کاراموز میآوردند و به من میگفتند که به آنها کار یاد بدهم و هرچقدر که آنها فروش میکردند، ۵ درصد از سود آنها هم به من میرسید. همین باعث میشد که کار را خوب به کارآموزان یاد بدهم. اگر مانند جاهای دیگر حقوق ثابت بود با خودم میگفتم که چرا آنها کار یاد بگیرند، ولی پورسانت باعث شد که به آنها هم خوب آموزش بدهم.
بعد از سفینه پرواز کجا کارتان را ادامه دادید؟
دوست پدرم در سازمان جهانگردی بودند و به من پیشنهاد کار دادند و من مدتی رفتم در گروه هتلهای جهانگردی در جای دولتی با حقوق و مزایای عالی، ولی از آنجا بیرون آمدم. چون شما در جای دولتی چه فروش داشته باشید و چه نداشته باشید حقوق ثابت بالایی را میگیرید. حقوقم خیلی خوب بود، به طوری که من مزایایی مثل سبد کالا و .. را نمیگرفتم و پدرم میگفتند که این پول حلال نیست چون انقدر کار نکردی. مثلاً آخر ماه میدیدم ۵۰ ساعت اضافه کار برای من رد کردند که درحالی که اصلا اضافه کار نکرده بودم! نسبت به ساعت کاری کم و وظایف کم حقوق بالایی بود.
تا سال ۹۳ سفینه پرواز نگین بودم. در واقع قبل از هتلهای جهانگردی (سفر کارت ملی) چندماه آژانس هواپیمایی طاها گشت رفته بودم که تجربه خوبی بود ولی چون جای نیمه دولتی پیشنهاد شده بود از آنجا بیرون آمدم.
مثلاً در جای دولتی من میخواستم تور بفروشم، خودم گروه جذب میکردم، در سایت آگهی میگذاشتم که هتل مال خودمان است و تبلیغ میکردم. به من میگفتند چرا اینکار را میکنی و بقیه را به زحمت میاندازی، شما که حقوقت را میگیری. محیط بستهای بود ولی من میخواستم تکاپو داشته باشم.
در گروه هتلهای جهانگردی بیشتر در بخش هتل کار میکردید؟
بله البته من قسمت فروش تور بازنشستگان هم بودم. ما برای بازنشستگان کشوری که گروه بودند، مثلاً چندهزار نفر، تور برگزار میکردیم.
ولی بعد از جهانگردی تصمیم گرفتم شرکتی ثبت کنم که هم کاریابی خوبی برای آژانسها داشته باشد و هم بتوانیم بند ب را آموزش بدهیم (چون در سطح کشور نداشتیم). من اول به سماپرداز پیشنهاد دادم که کلاس ها را آنجا برگزار کنیم و خیلی خیلی مدیون آقایان حنیفی بیگدلی و پرواس هستم که این اجازه را برای استارت کار به ما دادند و هیئت مدیره را راضی کردند. ما شرکتمان را به اسم نگین کاریاب امیران ثبت کردیم. از آنجایی که آژانسهای هواپیمایی با کارکنانشان قرارداد نمیبندند و بدون قرارداد کار میکنند، ما خواستیم شرکتی ثبت کنیم که کاریابی برای آژانسهای هواپیمایی باشد و به نفع کارمند.
کارمندها میآیند و ادعا میکنند که ۱۵ سال سابقه کار دارند که من در سفینه پرواز خیلی دیدم که مثلاً طرف به عنوان مدیر فنی بود ولی کاری بلد نبود و پکیج مشهد هم نمیتوانست ببندد چه برسد به تور خارجی.
تا به حال کسی با سن ۲۷-۲۶ سال گفته ۱۵-۱۰ سال سابقه کار دارد؟
بله خودم بودم. من ۲۸ سالمه و ۱۱ سال سابقه کار دارم. من وقتی سوم دبیرستان را تمام کردم وارد کار شدم و بعدش در دانشگاه علمی کاربردی رشته هتلداری ثبت نام کردم.
ما شرکت را ثبت کردیم و در همان سماپرداز یک اتاق برای کار به ما دادند. ما آگهی برای استخدام آژانس هواپیمایی میدادیم و از کسانی که میآمدند امتحان کتبی میگرفتیم. مثلاً میگفتم دو آژانس در مسیر تایلند را بگویید یا شرایط ویزای چین چیست؟ اینگونه میفهمیدیم واقعاً کار بلد هستند یا نه (که این باعث میشد کارمند هم جای خوبی برود).
از طرفی ما آژانس هواپیمایی را موظف میکردیم یک نسخه از قرارداد کارمند را برای ما بفرستد و اگر نمیفرستادند ما هم کارمند را به آنها معرفی نمیکردیم. این کار هم به نفع کارمند بود چون با او قرارداد بسته میشد، و هم به نفع کارفرما چون وقتی میگفتیم طرف ۱۲ سال سابقه کار دارد مطمئن بودیم.
شما آنجا آموزش کار در آژانس هواپیمایی هم میدادید؟ یا اگر کسی آموزش نمیخواست فقط کاریابی برایشان انجام میدادید؟
بله، ولی آن زمان اول کار ما بود و کلاسها پر نمیشدند. اولین کلاسی که من داشتم ۴ شاگرد داشت.
امتحاناتتان برای بقیه سازمانها معتبر بود؟
نه، ولی همین که میگفتیم با همکاری سماپرداز به ما اطمینان میکردند. البته خیلی دنبال آن رفتم که از طریق سماپرداز اعطای مدرک کنیم ولی موفق نشدم (ما فقط در سربرگ خودمان میزدیم که مثلاً ۱۵ ساعت دوره آموزشی آژانس هواپیمایی گذرانده). هر ارگانی برای اخذ مدرک و مجوز میرفتم، ناامید مرا برمیگرداندند.
فقط ایران ایر میتواند این دوره را برگذار کند؟
ایران ایر هم فقط در بند الف میتواند و در بند ب نه. تنها جاییکه در ایران استارت این کار را زد و داشت کار میکرد ما بودیم.
بعد ما به سراغ بحث آموزش رفتیم، آموزش در سماپرداز (چون کلاسهای بزرگ با ظرفیت زیاد داشت). برای دو طرف نمیصرفید که ما بخواهیم کلاسهای ۵-۴ نفره را در کلاسهای بزرگ آنها تشکیل بدهیم. مجبور شدیم که از سماپرداز جدا شویم. با یک آموزشگاه قرارداد بستیم که مجوز آموزشی داشتند. من را به دفتر آکادمی آکسفورد انگلیس در تهران معرفی کردند. من در آنجا تستی برای آموزش دادم ( من خودم اصلاً دوره آموزشی نرفته بودم).
سال ۹۶ بود. سابقه تدریس نداشتم ولی توانستم به خوبی از پس اینکار بربیایم و به من اجازه تدریس داده شد، به عنوان مدرس و نماینده آکسفورد. که حداقل اگر نتوانستیم مدرک داخلی ارائه کنیم بتوانیم مدرک از آکادمی بدهیم که مدرکش قابل تایید خود آکسفورد است، از سایت میتوان استعلام گرفت و قابل ترجمه میباشد.
من با توجه به علاقه و ۱۱-۱۰ سال سابقه کار، وقتی کسی را میدیدم متوجه میشدم که طرف آژانسی است یا نه. حتی از طرز لباس پوشیدن هم میتوان فهمید. سر یکی از کلاسها یک خانم خیلی سادهای آمدند و من پرسیدم که از همکاران هستید و گفتند نه، ولی وسط یکی از جلسات مشخص شد که همکار هستند (دو جلسه بیشتر نیامدند) و فقط آمده بودند که ببینند سرفصلها چیست و دورههای ما به چه صورتی هست و رفتند همه آنها را اجرا کردند و با دانشگاه پیام نور قرارداد بستند. و همان دورههای من را با همان سرفصلها و همان قیمتها آموزش دادند! البته جهاد دانشگاهی به من پشنهاد همکاری داد که یکی از آشنایان مسئول بخش آموزش بودند و البته هنوز به مرحله اجرا نرسیدهایم.
شما اگر در ثبتنام متوجه میشدید از همکاران هستند اجازه نمی دادید در کلاستان شرکت کنند؟
راستش را بخواهید بستگی داشت. چون میدانستم اگر همکار بیاید میخواهد کار را یاد بگیرد و مجوز بگیرد و دورهها را خودش برگزار کند که همان هم شد. همان خانم یک رقیب برای ما شدند و فقط ما دو نفر در ایران هستیم که این دورهها را برگزار میکنیم.
اسم شخصی که در کلاسهایتان شرکت کرد و بعد رقیب شما شد، چه بود؟
بگذریم. کسانی که بهدنبال این دورهها هستند، خودشان متوجه میشوند، چون دو مجری بیشتر نیستیم. البته چندین سال آموزشگاه جهانگردی هستند ولی دورههای لیدری داشتند و دورهی ما را نداشتند.
ما در کلاسهایمان تضمین میدهیم و میگوییم ۱۰۰ درصد (حتی نه ۹۹ درصد) راهی که حداقل در ۳ سال باید بگذرانید و وارد آژانس بشوید ما در ۸ ساعت به شما آموزش میدهیم. ما از الفبا آموزش میدهیم، قوانین پرواز و هتل را میگوییم، نحوه پکیج بستن، ویزاها را یاد میدهیم و همه موارد از لحاظ آموزش تضمینی هستند.
برای مدیر آژانس چقدر لازم است که این دورههای آموزشی را بگذراند و با سیستم فروش آشنا شود؟
۱۰۰%. چون متوجه میشوند که کارمندهایشان چه کار میکنند. به عبارتی کلاسها به عنوان کاتالیزگر عمل میکنند برای مدیرانی که میخواهند به صورت تجربی تجربه کسب کنند.
من در سال ۹۴ به پیشنهاد همسرم که آن زمان در سفینه پرواز همکار بودیم، کتاب چاپ کردم و کتابم در کتابخانه ملی ثبت شد و اولین کتاب در زمینه کانتر تور بود.
اسم کتابتان را میفرمایید؟
آموزش گام به گام کار در آژانس هواپیمایی.
و شیرینترین خاطرهام همین کتابم بود چون فکر نمیکردم بتوانم مجوز بگیرم و در کتابخانه ملی ثبت شود. بعد از چاپ کتاب پیشنهادهای خیلی خوب در آژانسها داشتم با حقوقهای خیلی بالا. ولی الان فکر میکنم با آموزش موافقترم و حس بهتری دارم، به خاطر اینکه خودم واقعاً زجر کشیدم.
به خاطر همان ۴ سال سختی که کشیدید الان با آموزش بیشتر اخت پیدا کردهاید؟
دقیقاً در آن ۴ سال هیچ چیزی بلد نبودم و فکر میکردم که در آن شرکتها یک آدم بیخاصیت هستم و واقعاً همین بود. کسی نبود که به من آموزش بدهد. ولی الان من آموزش را با عشق انجام میدهم و واقعاً وقتی کسی سرکلاس گوش نمیدهد و یاد نمیگیرد من حرص میخورم. الان برخی مدیرعاملها که کار بلد نیستند یا افرادی که میخواهند آژانس هواپیمایی تاسیس کنند هم در کلاسها شرکت میکنند.
شما با آژانس های رهبال و تک ستاره همکاری ندارید؟
چرا به عنوان آژانسهای مادر حتی اسمشان را هم در کتابم آوردم (البته مجوز کتبی ازشون گرفتم)، درصورتی که برایشان تبلیغ شد و خیلیها میگفتند باید به عنوان اسپانسر هزینه چاپ سری اول کتاب را بدهند. ولی من داوطلبانه اسمشان را در کتابم آوردم و برای من جزو آژانسهایی هستند که در مرحله اول با آنها چک میکنم. هم رهبال، هم تک ستاره و هم فراز کیش.
در حال حاضر کجا مشغول کار هستید؟
چند ماهی است که تمام تمرکز و زمانم را برای آموزش میگذارم. شاید مجدد برگردم، اما فعلاً نه. درحال حاضر فقط از همسرم کمک میگیرم برای آپدیت کردن اطلاعاتم از آژانسها و کارگزاران و هتلها که میخواهم در کلاس در موردشان آموزش دهم.
من در این یک سال اخیر که آموزشگاه روی غلتک افتاد، همه انرژیم را در آموزشگاه گذاشتم. که متاسفانه هیچکس همکاری نکرد و نتوانستم مدرک داخلی ارائه بدهم. الان هرکسی که میآید ما میگوییم اگر قصد مهاجرت داری مدرک برای آکسفورد بگیر ولی مدرک داخلی نه. من در این یک سال و خوردهای نزدیک ۸۰۰ دانشپذیر داشتم که در کلاسهای ما شرکت کردند که از این ۸۰۰ نفر تعداد چشمگیری مشغول به کار شدند.
پس هدف شما این است که کسانی که مثل سال ۸۵ شما هستند به آن مشکلات دچار نشوند و راحت کار یاد بگیرند.
بله واقعاً. و هرکسی که من معرفی کردم به آژانس، خودم هنوز بعد از یک سال پیگیر بیمه و قراردادشان بودم. پیگیر بودم که بهت تور میدهند بفروشی، منشی بهت خط وصل میکند یا نمیکند. خودم به کارمندان زنگ میزنم، خصوصاً آنهایی که کم سنتر هستند که ببینم مشکلی نداشته باشند.
در کل از شغلتان راضی هستید، درست است؟
راضی هستم و خیلی دوست دارم. ولی الان همه جا پر از آژانس هواپیمایی شده و این باعث شده که آژانس های خوب هم زیر سوال بروند. یعنی بهطوری تازه کارها بازار را به هم میریزند. مثلاً اس ام اس میدهند که تور مشهد ۱۰۰هزار تومان و وقتی طرف زنگ میزند میگویند ۵دقیقه دیر تماس گرفتید و تور پر شد. همان مسافر سری بعد میآید پیش من و من میگویم تور مشهد ۵۰۰ هزار تومن و میگوید پس چرا فلان جا اس ام اس داده بود ۱۰۰ هزار تومان!!
یعنی شما میگویید دروغ است؟
بله، بازار را به هم میریزند. من خودم برای گذراندن دوره تیکت دو سال وقت گذاشتم ولی الان هر کسی یک لباس فرم میپوشد و پشت کانتر مینشیند. کافیست یک برخورد بد با مسافر داشته باشد تا کل صنف را زیر سوال ببرد. به خاطر همین مسائل من خودم سعی کردم از محیط آژانس هواپیمایی دورتر باشم، ولی از صنف گردشگری دور نشوم و حداقل در همان آموزش بمانم. به نظرم محیط تمیزتری است. فقط حسرتی که دارم این است که شاید در هتلداری خیلی موفقتر بودم.
من یک سال هم در تفلیس در هتل بودم. درگروه هتلهای جهانگردی که بودم یکی از مدیرها در تفلیس هتل زدند و به من پیشنهاد دادند و من و همسرم رفتیم آنجا و مدیر داخلی هتل شدم. دقیقاً در همان زمان بود که به فکر ثبت شرکت افتادیم و دیدیم که در ایران همه ما را میشناسند و از نظر مالی برای ما بهتر است.
خب به صورت کلی که پرسیدم، حالا به طور جزئی میخواستم بپرسم چه مواردی باعث عدم رضایت در کارتان میشود و در مقابل چه چیزهایی باعث افزایش رضایتتان میشود؟
در مورد عدم رضایت باید بگم که وقتی در یک آژنس کار میکنی که مدیریت آژانس علم و سواد جهانگردی نداشته باشد و فقط پولی دارد و آژانسی زده، این باعث میشود که کار با او سخت باشد و من اصلاً دوست ندارم. به خاطر همین بود که من آژانس های زیادی رفتم، مثلاً یک آژانسی رفتم که مال شهرداری و اتوبوسرانی بودند و یک آژانسی را خریده بودند تا برای کارمندهای خودشان تور ببرند. در این آژانس من هرچقدر میگفتم که قانون این است، آنها فقط میگفتند که این مقدار سود بکش و این مقدار جریمه بگیر که نمیشد.
دوم اینکه اگر کسی خیلی بخواهد بازاری رفتار کند و فقط به فکر پول و سود باشد و حتی اینکه مسافر را مشتری صدا بزند من عصبانی میشوم.
به نظر می رسد مهمترین چیزی که باعث رضایتتان می شود تدریس و گرفتن دست بقیه و بالا بردنشان است…
بله من تدریس را دوست دارم.
اگر کسی مدرک زبان گرفته باشد خیلی به کمک او میآید؟
زبان را هم خیلی میگویند، ولی من که در حد همان دیپلم میدانم، کارم راه افتاده است. چون مکالمههایی که ما میکنیم خیلی ساده هستند و نیازی به زبان پیشرفته ندارند. اگر بلد نباشیم سختتر است ولی در حد حرفه ای لازم نیست.
شما یکی از افراد موفق در این حوزه شناخته میشوید، عوامل موفقیتتان از نظر خودتان چه چیزهایی است؟
اختیار دارید، اول از همه علاقهام بود که ماندنی شدم. برادر خودم دو سه ماه آمد و برای همیشه رفت، میگفت سخت است و کار پر استرسی است. دوم وجود پدرم بود با اینکه لیدر بودند و در رشته من نبودند و اینکه در آژانسهای هواپیمایی آشنا داشتند و همسرم که در آن زمان همکار بودیم، مدیرداخلی آژانس سفینه پرواز بودند، خیلی به من کمک کردند و خیلی به من اعتماد به نفس میدادند.
و اینکه من از جایی پیشرفت کردم که تنها رهایم کردند در آژانس و گفتند همهی کارها را خودت باید انجام بدهی و اگر بلد نیستی مشکل خودت است. چه داخلی، چه خارجی، چه زمینی و چه هوایی. ببینید محال است کسی در آژانس هواپیمایی وارد بشود و کارش را جدی بگیرد و کارش به دکتر قلب نکشد. واقعاً یک چیز روتین و عادی است. یعنی انواع قرصهای آرام بخش را همه کارمندان جدی در آژانس هواپیمایی دارند.
یعنی با آرامش نمیشود در آژانس هواپیمایی کار کرد؟
اگر جدی بخواهی کار کنی نه. ناخوداگاه تاًثیر روی جسم و روان میگذارد. خب کار پر استرسی است. ویزا در بیاید، نیاید، هتل خوب باشد، پرواز لغو بشود یا نشود و…. . در هر صورت کانتر آژانس هواپیمایی باید پاسخگو باشد.
خب اینکار مسئولیتش خیلی بالاست. تا الان رفتید سراغ کارهایی که باعث آرامش و تعادل ذهن شود؟ مثل مدیتیشن؟
بله
باورتان میشود که وسط آن حرکتها یاد مسافرها میافتادم! به هر حال باید به خودمان کمک کنیم. من رفتم ولی تأثیر همیشگی نداشت.
برای آژانسهای هواپیمایی آنلاین این مشکلات وجود ندارد؟
آژانسهای آنلاین هم مشکلات خودشان را دارند. مثلاً با همکار به مشکل میخورند. ولی به هرحال راحتتر است. کنار آمدن با همکار خیلی راحتتر است چون مشکلات همدیگر را درک میکنند.
با تمام این مشکلات و خوبی ها، اگر برگردید سال ۸۵ دوباره وارد حوزه کار در آژانس هواپیمایی میشوید؟
بله
کسی که میخواهد وارد کار در آژانس بشود و هیچ علمی ندارد، هیچ دوره ای نرفته و هیچ چیزی از کار در آژانس نمیداند، به نظر شما اصلاً وارد بشود ؟ اگر وارد شد پیشنهاد می کنید از کدام قسمت شروع کند؟ حسابداری؟ بند الف؟ بند ب؟
به نظر من از بند ب شروع کنند، چون بند ب خیلی پرشاخه تر از سایر بخشها است. وقتی کسی بند ب را بلد باشد، راجع به الف هم یک چیزهایی میداند. ولی بچههای بند الف کاری با بند ب ندارند. اصلاً برای بچههای بند الف لازم نیست که بدانند مثلاً شرایط هتل چیست. ولی بند ب یک پک کامل از همهی آن هاست. ولی پیشنهاد میکنم که اگر نمیخواهند بند الف را کار کنند، مثل من دورههایش را بروند تا بار علمیشان بالاتر برود و ناخودآگاه روی رفتارشان با مسافر هم تاًثیر میگذارد.
شما کتاب خاصی برای کارتان خواندید؟
کتابی نبود که بخوانم ولی دوست داشتم. اما خودم کتاب نوشتم.
صرفاً کتابهای تخصصی مربوط به آژانس هواپیمایی نه، کلاً کتابی که به درد کارتان بخورد؟
من عشق کتابهای هتلداری بودم که به هرحال بیربط نبودند و از بچگی میخواندم.
اسم کتابهایی که میخواندید را می فرمایید؟
کتابهای آقای علی اصغر ژیان که از اساتید هتلداری باید باشند و کتاب در حوزه هتلداری زیاد نوشتند. و خود کتابهای بیسیک هواپیمایی را در خانه داشتم، برای خالهام بود. کاربردی نیستند و به درد کار نمیخورند، ولی آدم با خواندنشان کمی سواد پیدا میکند.
کتابهای روانشناسی هم میخوانید؟
چیزهایی که مربوط به انرژی میشدند را خیلی قبول دارم. مثل چهار اثر فلورانس اسکاول شین، از دولت عشق، راز و … (اسکاول شینگ رو شاید تا الان ۸-۷ بار خواندم) و همینطور کتابهای مدیریت برایان تریسی را از نوجوانی میخواندم.
شیرینترین خاطرهتان که کتابتان بود، تلخ ترینش چه بود؟
یکی از مسافرانم که از طرف آشنایان معرفی شده بود. پسر جوانی بود که کل زندگیش وانتش بود. ماشین وانت را فروخت و دلار تهیه کرد که برایش ویزای شنگن اقدام کنم که مهاجرت کند. بعد از سه ماه و با گران شدن دلار و ماشین رابطم گفت که ویزایش در نمیآید. و او دیگر نتوانست همان ماشین را بخرد چون ناگهان ماشین هم گران شد.
توصیه شما به افرادی که میخواهند وارد این کار بشوند چیست و حرف آخر… ؟
لطفاً هرکسی که پول دستش می آید فکر نکند که میتواند آژانس هواپیمایی بزند، آژانس داری کار سختی است خیلی از آژانس های هواپیمایی قدیمی هم به سختی ماندهاند.
کسانی که میخواهند به عنوان کارمند باشند، دورهها را بگذرانند تا سوادشان کمی بالاتر رود. به مسافر به چشم مشتری نگاه نکنند و فکر نکنند که از همه باید تا جایی که میتوانند سود بگیرند. قوانین را بدانند تا مابقی همکارها را در سایر آژانسهای هواپیمایی زیر سوال نبرند. چه از نظر رفتار با مسافر و چه از نظر قیمتهایی که میدهند و الکی بازار را خراب نکنند.
سلام.میشه بگیک اسم آموزشگاهتون چیه؟من خیلی سرچ کردم .پیدا نکردم
با سلام، فکر میکنم دیگر در ایران نباشند، اما فرانگر دورههای آموزشی ویژه کارمندان تور برگزار میکند که جزئیاتش در آدرس http://www.faranegar.com/TrainingCourses/CoursesView است
سلام میشه از بچه های پروازی که برای این صتعت زحمت کشیدن اما به فراموشی سپرده شدن هم سایت درست کنید و به اطلاع رییس و معاونت ها برسانید .من در افغانستان خدمت کردم اما هرگز کسی از من یاد نکرد فکر میکردم حداقل ایران ایر وقتی برگردم حداقل جایی که به من بدهد یک جایگاه فروش خارجی باشد