برای اینکه بدانیم تجربه کاربری چیست در ابتدا باید بدانیم که کاربر به چه کسی گفته میشود.
هرکسی که با سیستم یا کامپیوتر در تعامل است را کاربر مینامیم. کاربر و سیستم متقابلا بر هم اثر میگذارند. کاربر یک سری ویژگیها دارد و در مقابل، سیستم نیز باید دارای یک سری ویژگیها باشد تا ارتباط سازنده باشد. پس طراحی سیستم باید قابل استفاده باشد. بههمین دلیل تجربه کاربری شکل گرفت. تجربه کاربری یعنی تلاش برای ایجاد سیستمی که کاربر در هنگام استفاده از آن تجربهخوبی به دست بیاورد.
میدانیم که به دنبال تعامل افراد با هر چیزی تجربه و حسی وجود دارد. پس کاربری که از محصول ما استفاده میکند درنهایت با خود حسی را به همراه خواهد داشت که این حس میتواند حسی خوب، بد یا خنثی باشد. حال نقشی که تیم تجربه کاربری (ux) میتواند در این زمینه داشته باشد چیست؟ میتوانیم اینگونه بگوییم که هدف تیم ux این است که کاری انجام دهد تا این تجربه را به یک تجربه لذتبخش تبدیل کند.
اما قبل از هر چیز لازم است که دو کلمه را تعریف کنیم.
مفید (useful): یعنی مفید است ولی لزومی ندارد از آن استفاده کنیم.
قابل استفاده (usable): یعنی قابل استفاده است ولی لزومی ندارد مفید باشد.
بهعنوان مثال فرض کنید ما یک اپلیکیشنی را طراحی کردهایم که کار خاصی را انجام میدهد. حال آن را به فردی میدهیم و به او میگوییم که این کار را با این اپلیکیشن انجام بده و او نیز بهراحتی و در زمان کوتاهی این کار را انجام میدهد. اما فرد میگوید که من به این اپلیکیشن نیاز ندارم و برای من مفید نیست. در اینجا میتوان فهمید که این اپلیکیشن بااینکه میتواند یک کار خاصی را بهخوبی انجام دهد و کاربردپذیر و قابل استفاده باشد، اما برای این فرد نیست.
حال فرض کنید میخواهیم یک وبسایت ایجاد کنیم. اگر اعضای تیم طراحی با همفکری یکدیگر به نتیجهای برسند و شروع به طراحی یک وبسایت کنند و سپس آن را اجرا کنند و بعد از آن یک تست کاربردپذیری بگیرند، درنهایت ممکن است به یک وبسایت قابل استفاده و کاربردپذیر برسند اما آیا این وبسایت مفید خواهد بود یا خیر؟ باید گفت که بهاحتمال زیاد این وبسایت نمیتواند مفید باشد و دلیل آن این است که تیم طراحی کاربر را در نظر نگرفته و درواقع اصلا به نیاز کاربر توجه نکرده است. اینکه ما بتوانیم نیاز کاربر را شناسایی کنیم و متناسب با آن طراحی کنیم باعث میشود محصول ما مفید باشد. پس اولین قدم شناخت و کشف نیازهای کاربران است.
تا اینجا باید گفت در تجربه کاربری باید محصولی را که هم مفید میباشد و هم قابل استفاده به کاربر ارائه دهیم.
همانطور که بیان شد، کاربری که با سیستم در تعامل است یک سری ویژگیها دارد. پس قبل از اینکه وارد فاز طراحی شویم حتما باید کاربر را در نظر بگیریم، به شناخت نسبتا کاملی از کاربر برسیم و نیازهای کاربر را شناسایی کنیم. در این قدم ما اطلاعاتی از کاربر به دست میآوریم اما این اطلاعات، اطلاعات خام میباشند، پس باید آنها را تجزیه و تحلیل کنیم. بعد از این کار میتوانیم با استفاده از اطلاعات پردازش شده وارد فاز طراحی شویم، سپس آن را اجرا کرده و مورد تست کاربردپذیری قرار دهیم. درنتیجه باید در ابتدای کار نیاز سنجی (need finding) داشته باشیم. اگر میخواهید با نیاز سنجی آشنا شوید، مقالهی بعدی در این مبحث را مطالعه نمایید.
نویسنده: باران محمود آبادی